دکتر مرتضی کشمیری

اشتراک‌گذاری:

واتس‌اپ
ایمیل
تلگرام

چرا همیشه ناراضی هستیم؟

هیچکس نیست که زندگی مطلقاً آسوده­ای داشته ­باشد. فرقی نمی­کند در کدام موقعیت مالی، سنی، جسمی، روانی یا اجتماعی باشیم. باز هم ناراضی هستیم.
می­خواهیم مختصراً به دو عامل این نارضایتی بپردازیم.
ریشه این نارضایتی را می­توان در چیزی جستجو کرد که ذهن انجام می­دهد. کار ذهن مقایسه است و همیشۀ خدا شرایطی بهتر از آنچه داریم هست تا داشته­های اکنونمان را بی­رونق کند. ذهن به گذشته که نگاه می­کند به طرفه­العینی چیزی پیدا می­کند تا مایه حسرتمان شود. و وقتی به آینده چشم می­دوزد زمانی را برایمان تجسم می­کند که عزیزانمان مرده­اند، بیمار و ناتوان شده­ایم، شغلی نداریم و پولی هم که داریم کفاف زندگی­مان را نمی­دهد. برای هریک از این پیش­بینی­ها دلایلی می­آورد و داستانی می­بافد تا واقعی به نظر برسند. چیزهایی را که در ذهنمان می­گذرد هرچه جدی­تر می­گیریم و بیشتر به آنها می­چسبیم ناراضی­تر می­شویم. این افکار مانند عینکی است که به چشم می­زنیم و از پشت آن جهان را ناامن و تهدیدکننده می­بینیم؛ دنیایی که در آن اگر بهترین نباشیم بازنده­ایم و اگر کارها را عالی انجام ندهیم گند زده­ایم.
همین ذهنی که پیشرفتهای پزشکی و صنعتی را مدیون آن هستیم، با کمک آن تمدن­ها را با آن بنا کرده­ایم و بر کره زمین مسلط شده­ایم، سفینه به فضا فرستاده­ایم و در پی راز کیهان هستیم، روی دیگری هم دارد که قادر است لحظات شاد جشن عروسی را با یادآوری عزیزان از دست رفته سرشار از ماتم و اشک و اندوه کند. وقتی اتومبیل­مان نقص فنی پیدا می­کند با مسئله­ای روبرو می­شویم که ذهن، این دستگاه توانمند حل مسئله، به کمکمان می­شتابد؛ به دنبال علت خرابی و قطعه از کار افتاده می­گردد. تعمیرگاه­ها را تک­تک بررسی می­کند، کدام­یک نزدیک­تر است، کدام ارزان­تر است، کدام مورد اعتمادتر است. ماشین را چطور تا آنجا ببریم. و در نهایت مشکل را برطرف می­کند. ذهن همین قاعده کلی را دنبال می­کند تا از شر چیزی که دوستش نداریم یا راهمان را سد کرده خلاص شویم. کنترلش کنیم یا آن ­را به حالت دلخواه درآوریم. مشکل ولی از جایی آغاز می­شود که می­خواهیم همین قاعده را برای تجربیات درونی هم بکار ببریم. مثل وقتی که احساس اندوه می­کنیم و غم را ناخوشایند تشخیص می­دهیم. یعنی که مسئله­ای وجود دارد. چیز ناخوشایندی هست که باید کنترل شود یا به وضعیت خوشایند تغییر حالت دهد. به دنبال علت غم می­گردیم. برای یافتن این علت گذشته را حفاری می­کنیم تا به اعماق تجربه­های نوزادی می­رسیم. کوشش می­کنیم دریابیم کجای کار می­لنگیده و این اشکال را چطور باید برطرف کنیم. یا چه­کسی، چه­چیزی و چه­جایی می­تواند غم را کنترل و به شادی بدل کند. به این ترتیب با غم سرشاخ و اسیرش می­شویم. تجربه­ای را که می­توانست گذرا و بی­خطر باشد بدل به دشمن جانمان می­کنیم. ما در کنترل مسائل بیرونی چنان موفق بوده­ایم که تشخیص مسائل قابل کنترل از غیرقابل کنترل برایمان بدل به کار دشواری شده ­است.
علاوه بر این، نارضایتی ریشه در اجتناب دارد. اجتناب روش دیگری است که برای خلاصی از تجربه­های درونی در پیش می­گیریم. سر کلاس سؤالی برایمان پیش می­آید. تا دستمان را بالا می­بریم قلبمان تندتر می­زند.گلویمان خشک می­شود و صورتمان به رنگ لبو درمی­آید. احساس می­کنیم اگر حرف بزنیم صدایمان می­لرزد. دستمان را پایین می­آوریم. بلافاصله ضربان قلب و خشکی گلو و رنگ صورتمان به حالت عادی درمی­آید. دیگر آن احساس ناخوشایند را نداریم. نفسی به­راحتی می­کشیم. حالا دیگر یادگرفته­ایم چه­کنیم تا دیگر احساس ناخوشایند نداشته ­باشیم. این آرامش را به­قیمت نگرفتن پاسخ سؤالاتمان به­دست آورده­ایم. بعدها ممکن است همین حس­ها در هنگام درخواست ازدواج، پس­دادن کالای معیوب به فروشنده، حرف­ زدن در جلسه کاری، حتی پرسیدن آدرس و موقعیتهای مشابه گریبانگیرمان شود. در این موارد هم از همان الگوی قبلی استفاده می­کنیم. «خودت را در شرایطی قرار نده که احساس­های ناخوشایند داشته ­باشی». تاوانی که در مقابل استفاده از این الگو می­پردازیم احتمالاً برایتان آشناست. برخی موقعیتها و کارها را از زندگی­مان حذف می­کنیم چون مضطربمان می‌کند. بعضی را حذف می­کنیم چون غمگین می­شویم. از بعضی دیگر می­ترسیم و . . .
زندگی، داستان همان پهلوانی می­شود که می­خواست نقش شیر را روی شانه­اش خالکوبی کند. از یال شیر چشم­ پوشید چون درد داشت. از خیر دم گذشت. طاقت درد خالکوبی شکم شیر را هم نداشت. اینطور می­شود که زندگی­مان بدل می­شود به «شیر بی یال و دم و اشکم». چسبیدن به افکار و موقعیتهایی که آن­ها را ناخوشایند می­دانیم زندگی­مان را دشوار و سرشار از نارضایتی کرده­است. چاره چیست؟ در شماره­های بعدی به راه­حل­هایی می­پردازیم که برگرفته از رویکردی نوین در روان­درمانی به نام اَکت (ACT) هستند. در این رویکرد از وضعیت فعلی­مان به روشنی آگاه می­شویم، مسیرهایی را که می­خواهیم در زندگی در پیش بگیریم انتخاب می­کنیم و مهارت­هایی را می­آموزیم که کمک می­کند بدون درگیرشدن با موانع ذهنی و هیجانی، به قدم برداشتن در مسیرهای دلخواهمان متعهد بمانیم.

دکتر مرتضی کشمیری

اشتراک‌گذاری:

واتس‌اپ
ایمیل
تلگرام